من على مدح حسن مى گویم
با تو اى شیعه سخن مى گویم
شب میلاد حسن کوتاه است
آیت الکرسى شهر الله است
سوره ى نصر حسن مى گوید
هم، شه بدر، حسن مى گوید
صورت ناز حسن قبله ى من
سیرت سبز حسن کعبه ى من
هیچ کس نیست به زیبایى او
گر چه کس نیست به تنهایى او
تا نفس هست به او مى نازم
جان خود بر حسنم مى بازم
هر که ماه رمضان را دیده
سوى او نور حسن تابیده
هر که احسان کند احسان شد
بر سر خان حسن مهمان شد
هر که ماه رمضان ماند به تن
شد سر سفره ى احسان حسن
هر که کنه رمضان را فهمید
رخت احسان حسن را پوشید
هر کسى آرزوى مردن کرد
رمضان رخت حسن بر تن کرد
گر حسن نیمه کن ماه نبود
هیچ کس بیمه کن راه نبود
گر حسن حاکم این شهر نبود
هیچ کس قاسم این دهر نبود
حسن آن لطف رحیم است رحیم
حسن آن رزق کریم است کریم
حسن آن قارى محزون آوا
آیه روضه نماند نجوا
روضه ى قصهى بنچاق فدک
روضه ى سیلى و شلاق و کتک
روضه هایى که حسن مى داند
فقط از بهر حسین مى خواند
حال اینجا چه عجیب است سخن
مادرش گفته غریب است حسن
